کد مطلب:41719
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:19
برادران يوسف براي جدا كردن او از پدر و بيرون بردن يوسف چه حيلهاي زدند؟
آنها با قيافههاي حق بجانب و زباني نرم و لحن آميخته با يكنوع انتقاد ترحمانگيز نزد پدر آمدند و گفتند «پدر جان چرا تو هرگز يوسف را از خود دور نميكني و به ما نميسپاري؟ چرا تو درباره برادرمان به ما اطمينان نميكني؟! در حالي كه ما خيرخواه او هستيم» يوسف/11
بيا دست از اين كار كه ما را متهم ميسازد بردار، به علاوه برادر ما، نوجوان است، او هم دل دارد، او هم نياز به استفاده از هواي آزاد خارج شهر و سرگرمي مناسب دارد، زنداني كردن او در خانه صحيح نيست، «فردا او را با ما بفرست تا به خارج شهر آيد، گردش كند از ميوههاي درختان بخورد و بازي و سرگرمي داشته باشد». يوسف/12
و اگر نگران سلامت او هستي «ما همه حافظ و نگاهبان برادرمان خواهيم بود» چرا كه برادر است و با جان برابر!
و به اين ترتيب نقشه جدا ساختن برادر را ماهرانه تنظيم كردند، و چه بسا اين سخن را در برابر خود يوسف گفتند، تا او هم سر به جان پدر كند و از وي اجازه رفتن به صحرا بخواهد.
اين نقشه از يك طرف پدر را در بنبست قرار ميداد كه اگر يوسف را به ما نسپاري دليل بر اين است كه ما را متهم ميكني، و از سوي ديگر يوسف را براي استفاده از تفريح و سرگرمي و گردش در خارج شهر تحريك ميكرد.
قصه هاي قرآن
حضرت آيت الله مكارم شيرازي
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.